
با کودک تیزهوش خود چگونه رفتار کنیم؟
کودک تیزهوش ازنظر دیدگاههای مختلف روانشناسی میتواند تعاریف متفاوتی داشته باشد. اما بهطورکلی میتوان گفت تیزهوشی ارثی و ژنتیکی است (IQ از ۵۷ تا ۷۳ درصد ارثی است) و مهمتر از آن:
- تیزهوشی یعنی در محدوده نرمال نبودن. یعنی همانقدر میتوانم نابهنجار باشم که یک عقبمانده میتواند.
همهی پدرها و مادران از داشتن فرزند تیزهوش بسیار خوشحال و خرسند میشوند. اما در کنار این خوشحالی نیز اندکی نگران خواهند. البته این نگرانیها واکنشی طبیعی و بهجا است. اما لازم به ذکر است که رفتار و هوشیاری والدین بخش مهمی از آنها را رفع میکند. بهعنوانمثال؛ والدین میتوانند با سهیم شدن در افکار، شادی، غم، کنجکاوی، تعجب، تنفر و دوستی آنها، تواناییهای فرزند تیزهوش را روبهجلو و پیشرفت هدایت کنند و سوق دهند. کودکان تیزهوش به دلیل اینکه بیش از کودکان عادی مسائل محیط اطرافشان را درک و احساس میکنند، حساستر از کودکان عادیاند. به همین دلیل فشار بیشتری ازنظر روانی به آنها وارد میشود. پدر و مادر با حضور نزدیک و زیاد در کنار آنها تحمل این وضع را برای آنها آسانتر میکنند و به آنها آرامش میدهند.
والدین موظف هستند که توضیح روشن و مناسبی از تیزهوشی به کودک تیزهوش خود بدهند تا او بداند که در بعضی زمینهها و نه ازهرجهت، توانمندتر از همسالان خودش است. اما باید به او تأکید کنند اینکه با دیگران تفاوت دارد، بها و برتری نمیدهد.
مرکز توجه
در یک خانواده فرزند تیزهوش نباید محور و مرکز توجه و رسیدگی قرار گیرد. بلکه این توجه باید میان تمام فرزندان خانواده تقسیم شود. در غیر این صورت فرزندان دیگر به خواهر یا برادر تیزهوش خود بدبین خواهند شد. از سوی دیگر نیز باید گفت این توجه بیشازحد، کودک تیزهوش را خودخواه و مغرور میسازد. همچنین بهتدریج ممکن است او خود را برتر از اعضای خانواده و حتی پدر و مادر خود بداند. در این صورت میان کودک و خانوادهاش فاصلهای ایجاد میشود که هرروز بیشتر خواهد شد و این عامل منفی تربیتی برای افراد تیزهوش است.
اجبار و سهلانگاری ممنوع
لازم به ذکر است که والدین، کودک تیزهوش را نباید دائماً وادار به کار و فعالیت درسی کنند. چراکه کودک تیزهوش نیز کودک است و نیازهایی کودکانه دارد، نباید با او مثل بزرگترها رفتار کنند. همچنین میتوان گفت اگر تیزهوشی فرزند جهتدهی نشود و شما بهعنوان والدین آموزش نبینید یا به عبارتی کلیتر اگر نتوانید کودک خود را بهدرستی تربیت کنید، همین هوش زیاد حتی میتواند خطرناک باشد. خطر ازآنجهت که از سهلانگاری در سبکهای فرزند پروری و رفتار با فرزند تیزهوش خود استفاده کنید. چراکه معمولاً این کودکان از ابتدا با این باور که (من متفاوتم) خود را از جمع جدا میکنند.
من متفاوتم
کودک باهوش خود را متفاوت و تافته جدا بافته میداند. همین جدایی سرآغاز تفاوتهای دیگر است. مثلاً کمکم سعی میکند متفاوت فکر کند. متفاوت رفتار کند. حتی متفاوت احساس کند. خود را در جایگاه و شأن هر گروه و دوستی نمیبیند و همین موضوع او را از جمع جدا و جداتر میکند. همچنین روابط بین فردی کودک تیزهوش کاهش مییابد و به دنبال آن مهارتهای ارتباطی کاهش مییابد. فرد خود را غرق در دنیایی دیگر میکند، دنیایی که در آن روابط محدود میشود به اشیا، کتابها و فیلمها و همین منوال اگر ادامه پیدا کند، فرد آنقدر در دنیای خود فرو میرود و از جمع جدا میشود که حتی میتواند فرد را راهی بیمارستان اعصاب و روان کند.
معمولاً والدین بعد از مدتی میبینند، کودک باهوششان که همیشه در ذهنشان آیندهای درخشان برایش متصور میشدند، حالا آنقدر در خود فرورفته که حتی حوصله دیگران را هم ندارد. مدام دعوا میکند و دیگران به نظرش ابلهانی هستند که وقت او را تلف میکنند. غافل از اینکه تفاوتی که در وجود خود از دیگران احساس میکند، ناشی از همین وجود دیگران است. فرد باهوش فراموش میکند زندگی چیست و چگونه باید زیست.
درس خواندن جهشی
اوضاع وقتی وخیمتر میشود که کودک تصمیم میگیرد چندپایه تحصیلی را جهشی بخواند و زودتر وارد دانشگاه شود. این موضوع هم در وهله اول هیجانانگیز و غرورآفرین است، اما پشت همین مسئله هزاران آسیب وجود دارد. درست است که کودک تیزهوش توانایی بالایی در یادگیری مطالب و مفاهیم علمی دارد، اما آیا در روابط هم میتواند همینقدر توانایی داشته باشد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت حتی با فرض اینکه کودک باهوش در روابط آموزش ببیند، اما اینکه نیز دیگران او را بهعنوان فردی بزرگسال بپذیرند مسئلهای جدی محسوب میشود. متأسفانه دقیقاً مشکل همینجا است که فرزند تیزهوش سن خود را فراموش کرده و با افراد بزرگسالی ارتباط میگیرد که در نظر آنها جهشی خواندن و گرفتن مدرک دکترا در ۲۰ سالگی دلیل نمیشود که به چشم یک فرد بالغ و پخته با او وارد رابطه شوند.
حتی در بازار شغل و استخدام نیز، حتی اگر جایی استخدام شود به دلیل سن پایین در محیط کار با مشکل تعامل سازنده با همکاران مواجه میشود. با توجه به موضوعات گفتهشده، آنچه موفقیت کودک را در آینده تضمین میکند عاقل بودن یا بهعبارتیدیگر توانایی تصمیمگیری و انتخاب بهترین راهحلها در زمان بحران است. این تواناییها برخلاف هوش IQ کاملاً اکتسابی بوده و همه کودکان میتوانند در محدوده هوشی خود، بهترین انتخاب و بهتبع آن بهترین زندگی را داشته باشند.
داشتن کودک تیزهوش که توانایی تفکر صحیح را داشته باشد بهمراتب بهتر از داشتن فرزندی است که صرفاً به دلیل فعلوانفعالات بیوشیمی مغز و ژن متفاوت است و برچسب تیزهوشی خورده که صرفاً یک تفاوت است و ضامن هیچچیز دیگری منجمله موفقیت در کسبوکار و حتی روابط نیست، همین موضوع میتواند توضیح دهد که چرا افراد باهوش زیادی خوشحال نیستند.
نتیجهگیری
والدین گرامی باید به این نکته توجه کنند که داشتن کودک باهوش و آموزش او، صرفاً به معنی ثبتنام کودک در کلاسهای مختلف رباتیک، نجوم و انیمیشن و غیره نیست. بلکه آنچه بیش از هر چیزی حائز اهمیت است، آموزش اخلاق، تفکر خلاق، انتقادی و یا به عبارت کلیتر آموزش مهارتهای زندگی به کودک است. چراکه اگر کودک باهوش این آموزشها را نبیند خطر تبدیل هوشش به هوش سیاه و انجام رفتارهای ضداجتماعی افزایش پیدا میکند.